.

نشد یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه

 

               من باشم و اون باشه هو یک شب مهتابی باشه

 

        نشد یه جه بمونه و اخر بشه مال خودم

 

                حتی یه بار یادش نموند،ماه و روز تولدم

 

              با همه التماس من نشد دیگه نره سفر

 

               شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر

 

            نشد بِرَم بغل بغل واسش شقایق بچینم

 

   نه اینکه نخوام برم،نذاشت گلا رو ببینم

 

               نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم

 

     یکی میگفت خواب دیده که،اون گفته عاشقش میشم

 

                اما نشد قسمت ما یه لحظهء روشن و خوش

 

    پیغام فرستادم بیا بازم منو بکش

 

           نشد که نشکنه بازم،این چینی ِ شکستنی

 

                     هیچ جای دنیا ندیدم،عجب چشای روشنی

 

                            باور نکرد یه مژه شو به صد تا دنیا نمی دم

 

             یه تار مو خواستم نداد،گفت به تو دریا نمیدم

 

            نشد یه بارم برسم به آرزوهای محال

 

      یه خاطره مونده برام،با یه سبد میوهء کال

 

                       نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم

 

           نشد یه بارم رد نشه،از روی شعرا سَرسَری

 

                         نشد یه کاری بکنه که بدونم دوسم داره

 

  آتیش گرفتم و یه بار،نگاه نکرد بگه آره

 

                       نشد شبی یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم

 

          نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم

 

                      نشد برم،نشد نره،نشد بخواد،نشد بیاد

 

               نشد ولی شاید بشه،واسم دعا کنید

 

                 از شما پنهون نکنم یه حرفایی بهم زده

 

                      گفته همین روزه میاد،اما هنوز نیومده

 

             قصه داره تموم میشه مثل تموم قصه ها

 

            فقط

 

                واسم

 

                    دعا

 

                        کنید

                                اول خدا بعدم شما



نویسنده : soheil
بیست تمپ

گفتی بمون با من بمون
گفتم می مونم
گفتی با دلتنگی بخوون
گفتم میخوونم
گفتم که مست و عاشقم
دیوونه ی تو
هر شب خرابم گوشه ی
میخوونه ی تو
گفتی ببندم عهد و با
یاد تو بستم
تاج غرورم رو
به زیر پات شکستم
گفتی که باید عاشق و دیوونه باشم
چون ساغی هر شب می کش
میخوونه باشم
گفتی که باید خاطرم شرط تو باشه
راه خیال خسته ام
فتح تو باشه
گفتی که بر یاس تنت پیرهن بدوزم
چون شاپرک باشم
که از فتحت بسوزم
گفتی که دستامو بگیر
گفتم می گیرم
گفتی که از عشقم بمیر
گفتم می میرم
گفتم و گریه کردمو
پای تو ساختم
این دل سربه راهو
آسون به تو باختم
چرا با اینکه می دونم خطا کرده!؟
هنوز دلگرم امیدم
که برگرده
چرا با اینکه میدونم خطا کرده!؟
هنوز دلگرم امیدم
که برگرده!......
گفتم و گریه کردمو
پای تو ساختم
این دل سربراهو
آسون به تو باختم
گفتی بمون
با من بمون
گفتم می مونم
گفتی با دلتنگی بخوون
گفتم میخوونممممممممممم



نویسنده : soheil
بیست تمپ
چه سود گر بگویمت که شام تا سحر نخفته ام
و یا اگر دمی به خواب رفته ام تو را به خواب دیده ام
چه سود گر بگویمت که بی تا با خیال تو به می پناه برده ام
و نقش آن دو چشم قصه گو به جام پر شراب دیده ام
چه سود گر بگویمت که دوریت چو شعله های تند تب
به خرمن وجود من شراره های درد می زند
و من در آن زبانه ها بنای این دل رمیده را ز بن خراب دیده ام
چه سود گر بگویمت که بی تو کیستک ، چیستم؟!
که بحر پر خروش من توئی و ساحل صبور و بی فغان منم
و من درون موجهای سرکشت تمام هستی و وجود خویش را چو یک حباب دیده ام
چه سود گر بگویمت که من ز دوری تو هر نفس
چو شمع آب می شوم و من میان قطره های چون بلور
آن محبت تو را چو نقش سرد آرزو بروی آب دیده ام
تو یک خیال دور بیش نیستی و دست من به دامنت نمی رسد
تو غافلی و من تمام می شوم و دیدگان پر ز راز من هزار بار گفته با دلم
که من سراب دیده ام........!




نویسنده : soheil
بیست تمپ
تا تو را می بینم
بغض در حنجره ام می شکند
حرکتم می گیرد
دیده ام می گرید
تا تو را می بینم
یاد افتادن مهر می افتم
یاد پوسیدن عشق
پیش من سبز نشو
از تو نفرت دارم
بین ما یک خلا تاریک است
راه ما یک بن بست!......
وقتی از دست تو احساس زمین خورد و شکست
برق از روزنه ی ابر گریست
رعد فریاد کشید و تو مست
و تو ای زورق دریای شکست
هیچ هشیار نبودی؟!...گل یک عاطفه را
تو سراسر همه خس
تو سراسر همه پست
برو از پیش دلم
برو ای ریش دلم.............




نویسنده : soheil
بیست تمپ
تو مگه قسم نخوردی دلمو تنها نذاری
روبروم نشستی اما از غریبه کم نداری
روبروی من نشستی توی چشم تو ستاره
از صدای تو شنیدم که دلت دوستم نداره
دل تو تو آسمونا من به دنبال دل تو
تو به دنبال ستاره من به یاد قسم تو
تو مگه قسم نخوردی دلمو تنها نذاری
هرگز از روز جدائی سخنی به لب نیاری
حالا روبروم نشستی حرف تو فقط جدائی
تو قسم نخورده بودی که یه دنیا بی وفائی
تو قسم نخورده بودی روزی عشق تو می میره
نور یه ستاره امشب جای مهتابو می گیره
جای مهتابو می گیره
جای مهتابو می گیره......!




نویسنده : soheil
بیست تمپ
گفتی برو ، گفتم به چشم....این بود کلام آخری
گفتی خداحافظ تو ، گفتم همین.....گفتی همین
گریه نکردم پیش تو ، با اینکه پرپر میزدم
با خون دل از پیش تو ، رفتم و باز نیومدم......

بازی عشق تو رو جانانه باختم
مثل بازنده ای خوب مردانه باختم
همه ی ثروت من تحفه ی درویش
نفسم بود که به تو ، شاهانه باختم.......

لبخند آخرین من ، دروغ معصومانه بود
برای پنهان کردن ، داغ دل ویرانه بود
من مات مات از بازی ، شطرنج عشق می آمدم
شاه مهره ی دل رفته بود.......من لاف بردن می زدم
من لاف بردن می زدم...........

قلعه ی دل ، اسب غرور ، لشگر تار و مار عشق
دادم به ناز رخ تو ، این همه یادگار عشق

گفتم ببر هر چی که هست ، رقیب گرد چیره دست
گفتی : تو مغروری هنوز ، با فتح این همه شکست
با فتح این همه شکست........




نویسنده : soheil
بیست تمپ

های تو که این همه دوری از من
این روزا در حال عبوری از من
آهای تو که فکر می کنی سووزوندی
دار و ندارمو با دوری از من
طاقت نداری ببینی ، میدونم
این همه طاقت و صبوری از من
ستاره ها میگن پشیمون شدی
میخوای بگی که غرق نوری از من
فکر نکنم بشه واست تا دریا
این همه نفرتو بشوری از من
نمی دونم میخوای با قلب سنگی
دل ببری بازم چه جوری از من؟!
پشیمونی فایده نداره دیگه
چشات باید باروون بباره دیگه



نویسنده : soheil
بیست تمپ

هنوزحرفای ناگفته دارم گوش كن

توائم این زهر تلخ نفرت ونوش كن

آره توراست میگی عشق بچه بازی نیست

همون بهتر بریٍِ ما رم فراموش كن

توآبروی عاشقی روپاك بردی

دارم جدی میگم برای من مردی

چقدرساده بودم كه باورت كردم

عزیزم بودی وخونم ومیخوردی

توكه بردی ودوختی وبهونه ساختی

اما بدون كه تو عاشقی باختی

عشق وچه ارزون ومفت فروختی

باختی باختی

یاد میگیرم ازتو این وكه برم به یك بهانه

اسم این كارم وبذارم راه حل عاشقانه

توی اوج اشك عشقی یاد میگیرم كه بخندم

هركی سوخت وباخت مهم نیست

مهم اینه من برنده ام

ازتو آینه ساخته بودم به چه سادگی شكستی

توی كارت مونده بودم اما ثابت كردی پستی

من به غصه وا نمیدم به توهم بهاء نمیدم

توفقط یه نقطه بودی من تورو صدا می بینم

توكه بردی ودوختی وبهونه ساختی

اما بدون كه تو عاشقی باختی

عشق وچه ارزون ومفت فروختی

باختی باختی



نویسنده : soheil
بیست تمپ

نمی تونم ببخشمت

دورشو برو نبینمت

تیكه ای بودی از دلم

گندیدی وبریدمت

هزار ویك رنگی عزیز

دروغ ونیرنگی عزیز

واسه دل عاشق من

بد نامی وننگی عزیز

راهم وكج كردی عزیز

عشقم و رد كردی عزیز

خودت ندونستی چی كردی

با ما بد كردی عزیز

یادت میاد گفتم بهت

اگه نمیشی مرهمم

تو روخدا زخمم نزن

كه تیكه پاره است بدنم

تو عینه نا باوریا

تو هم شدی یه زخم نو

هیچ نمی خوام مثل تو شم

از جلوی چشام برو

راهم وكج كردی عزیز

عشقم و رد كردی عزیز

خودت ندونستی چی كردی

با ما بد كردی عزیز

با ما بدكردی.......



نویسنده : soheil
بیست تمپ

ده ثانیه تا انتها
پایونی بی سرو صدا
بی خبراز هرشب وروز
من ویه شمع نیمه سوز
یکی گذشت ازثانیه
نه تای دیگه باقیه
ای کاش تو لحظه ای که رفت
میدیدمش یه بار دیگه
اون دوربودو تو حسرت
ثانیه ها که می گذشت
ای کاش تواین یک ثانیه
می بودنش نمی گذشت
ساعت میگه دوثانیه
هشتای دیگه باقیه
یه عمرنشستم منتظر
کی میگه اینا بازیه
فقیر بودن جرم منه
عاشق بودن تنها گناه
یه عمری چشم به دربودم
این آخرا هم چشم به راه
ساعت بازم بهم میگه
سه ثانیه رفته دیگه
خبرداری چه زود گذشت
مونده فقط هفت ثانیه
هی باخودم گفتم میاد
امیدت وندیده باد
داد می زدم پس کی میای
کسی جوابم ونداد
ثانیه پشت سرهم
رفتن تا شیش وهفت وهشت
لحظه تو گوشم داد میزد
هشت ثانیه ازت گذشت
من موندم دوثانیه
ازم فقط این باقیه
هنوزنشستم منتظر
چشم امیدم ساقیه
آی ای خنک باد سحر
واسش ببر تو این خبر
بگو که من تا آخرین
خیره بودم چشام به در
ثانیهء نهم که رفت
موند فقط یه ثانیه
سرت سلامت نازنین
ازمن یه لحظه باقیه
قسمت نشد ببینمت
شاید که لایق نبودم
منتظرت بودم یه وقت
نگی که عاشق نبودم
ثانیهء ده گل یاس
راحت شدم دیگه خلاص
آزاد شدم میام پیشت
بی واهمه بی هیچ هراس
قشنگترین ثانیه ها
این ده تا بود که زود گذشت
رویای شیرین بودو اونا
چون باخیال تو گذشت



نویسنده : soheil
بیست تمپ

خیال کرم بری میری از یادم
تو رفتی و نرفت چیزی از یادم
تو رفتی تازه عاشق تر شدم من
از اونی هم که بود بدتر شدم من
صبح تا شب این شده کارم
که واسه چشات بیدارم
تو خدای عاشقایی
تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسیدی
وقتی تنهایم رو دیدی
تو نذاشتی برم از دست
اگه چیزی هم هنوز هست



نویسنده : soheil
بیست تمپ

گه به زور روزگار
از زندگیت برم کنار
میرم تا ثابت بکنم
عاشقتم دیوونه وار
تو گریه های زار و زار
سپردمت به روزگار
این از خودم گذشتن رو
پای خاطر خواهیم بذار
خیال نکن که خواستمت
این اونه که میخواستمت
به قبله محمدی
اینه که حرف راستمه
میخوای واست - همین وسط
داد بزنم - با تار زلفات
دلم رو دار بزنم
پیش همه خلق خدا
زار بزنم - گریه کنوم
سر توی دیوار بزنم
بعد یه عمر آزرگار
یه عاشقی تو روزگار
از غشق تونست که بگذره
بدون باختن تو قمار





نویسنده : soheil
بیست تمپ
درباره سایت
تصویر وبلاگ

آرشیو سایت
امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 81
بازدید دیروز : 59
بازدید هفته : 426
بازدید ماه : 418
بازدید کل : 48007
تعداد مطالب : 1326
تعداد نظرات : 98
تعداد آنلاین : 1



IS

.

20Temp | بیستــ تمپابزار فتوشاپتصاویر وکتوردانلود نرم افزار گرافیکآموزش فتوشاپکاغذ دیواریپوسته و قالبقالب بلاگفا قالب پرشین بلاگقالب میهن بلاگکد و اسکریپت

صفحه قبل 1 صفحه بعد